گاه زوال در چیزهایی متبلور می شود و نمیتوان نادیدیه گرفت و هیچ کس جز خود آدم نمیفهمد و نمیتوان به قطعیت رسید در این مسیله و چقدر به جا و لازم است که نمیشود.چون ممکن بود ادمی خیلی دیوانه شود از قطعیت و زوال وار با تمام اهنگ هایی که پخش می شوند و برقصد و خودش را ملامت کند که چرا با اهنگ های پخش شده نرقصیده.و شاید آ« طرف قضیه هم اینگونه باشد که تصور زوالی شده .مثل لباسی که چمنی شده و بوی چمن دیوانه کننده است.(مثال درستی نیست شاید)هیچ زوالی نیست و برگ های زرد نمی ریزند اما در ذهنت تو مشهور ترین و بهترین رفتگری.
درباره این سایت