آنجا بود که بالش های از ترس سوخته ام یرای اولین بار صدایم را شنیدند و لالایی ترس هایم که را که ازبیخوابی نمیدیند را خواباند.من تا قبل آن صدایم انقدر بی رمق بود که به گوش کودک ترس نرسد.اکنون نمیدانم.اما شاید این را بدانم که بالش هایم دیگر صدای سوختگی شان را دوست دارند و از برق آن مدال سوختگی نمیخسبند.
درباره این سایت